بی پول. فقیر. آنکه در کیسه چیزی از نقدینه ندارد: از ساغر سپهر تهی کیسه می مخور وز سفرۀ جهان سیه کاسه نان مخواه. خاقانی. کیسه برانند درین رهگذر هر که تهی کیسه تر آسوده تر. نظامی. تهی کیسه را از گره بر چه باک. امیرخسرو دهلوی. رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
بی پول. فقیر. آنکه در کیسه چیزی از نقدینه ندارد: از ساغر سپهر تهی کیسه می مخور وز سفرۀ جهان سیه کاسه نان مخواه. خاقانی. کیسه برانند درین رهگذر هر که تهی کیسه تر آسوده تر. نظامی. تهی کیسه را از گره بر چه باک. امیرخسرو دهلوی. رجوع به تهی و دیگر ترکیبهای آن شود
آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته. زلالی (از آنندراج)
آنچه از نقد پس از خرجهائی در ته کیسه بجای مانده است. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نیست اختر کز برای تیغ داغ حسرتش درهم از ته کیسۀ شب در میان انداخته. زلالی (از آنندراج)